English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6003 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
estate at will U در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
remuneration U اجرت المثل
quit rent U اجرت المثل
remunerations U اجرت المثل
fair equivalent remuneration U اجرت المثل
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
go to law U اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
cross action U علیه وی اقامه کند
bringing an action U اقامه دعوی
right of action U حق اقامه دعوی
initiating proceedings U اقامه دعوی
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
judge advocate U اقامه کننده دعوی
forclosure U سلب حق اقامه دعوی ممانعت
self defeating U علیه منظور خود
self-defeating U علیه منظور خود
pray in aid U دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
action in personam U دعوی بر علیه شخص
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
replevin U طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
origin writ U ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedication U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
demanding the fulfilment of a promise U استیفاء
vindication U استیفاء
receiving U استیفاء
take advantage U استیفاء
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
atomic U ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
to make a profit U منفعت کردن
posed U اقامه کردن
alleging U اقامه کردن
poses U اقامه کردن
posing U اقامه کردن
adduee U اقامه کردن
put in U اقامه کردن
raises U اقامه کردن
brings U اقامه کردن
prefer U اقامه کردن
bringing U اقامه کردن
allege U اقامه کردن
prefers U اقامه کردن
bring U اقامه کردن
advancing U اقامه کردن
advances U اقامه کردن
advance U اقامه کردن
alleges U اقامه کردن
preferring U اقامه کردن
raise U اقامه کردن
pose U اقامه کردن
hiring U اجرت کرایه کردن
hire U اجرت کرایه کردن
hires U اجرت کرایه کردن
pretend U دروغی اقامه کردن
producing U اقامه ارائه کردن
pretending U دروغی اقامه کردن
pretends U دروغی اقامه کردن
leasing U اجاره کردن اجاره
claim U مطالبه کردن
undercharge U کم مطالبه کردن از
claiming U مطالبه کردن
claims U مطالبه کردن
claimed U مطالبه کردن
demands U مطالبه کردن
demanded U مطالبه کردن
demand U مطالبه کردن
to call in U مطالبه کردن
converter U مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
linking U تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند
convertor U مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
profited U سود بردن منفعت کردن
gained U حصول تحصیل منفعت کردن
profits U سود بردن منفعت کردن
gains U حصول تحصیل منفعت کردن
gain U حصول تحصیل منفعت کردن
profit U سود بردن منفعت کردن
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
account U دلیل موجه اقامه کردن
exact U بزور مطالبه کردن
demands U مطالبه تقاضا کردن
exacted U بزور مطالبه کردن
exacts U بزور مطالبه کردن
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
demanded U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه تقاضا کردن
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
produced U اقامه کردن ارائه دادن سند
produces U اقامه کردن ارائه دادن سند
produce U اقامه کردن ارائه دادن سند
exact U عین به زور مطالبه کردن
exacted U عین به زور مطالبه کردن
exacts U عین به زور مطالبه کردن
set up U اقامه یا طرح کردن تولید کردن
capacity to exercise U obligations anddischarge rights اهلیت اداء استیفاء
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
local U آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
locals U آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
adduce U اقامه کردن تقدیم کردن
adduced U اقامه کردن تقدیم کردن
adduces U اقامه کردن تقدیم کردن
adducing U اقامه کردن تقدیم کردن
to make allowance U منظور کردن
allocate U منظور کردن
allocating U منظور کردن
allocates U منظور کردن
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
foreclose a mortgage U فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
to make oneself clear <idiom> U منظور را روشن کردن
seized U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
occupation U تصرف کردن
come into U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
glom on to U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
to take possession of U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
take possession of U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
hold U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
occupying U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
occupy U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1olivine
1What is the first name of your favorite uncle
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1gorse melatonin
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2مهرآسا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com